
We'll get used to it
ویژگیها
کتاب طلا
منتخب
۱۰۰ %
رضایت از کالا
|عملکرد عالی
گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
۲۸۰۰۰۰
۲۱۰,۰۰۰ تومان
۲۵٪
کتاب عادت می کنیم اثر زویا پیرزاد نشر مرکز که در دسته داستان و رمان ایرانی جذاب قرار می گیرد، برشی از زندگی سه زن ایرانی در دهه80 شمسی است.
دختر جوان درگیر مسایل و خواست های خود است. مادربزرگ هنوز غرق در گذشته ای است کمابیش ساخته و پرداخته ذهن. راوی قصه آرزو است؛ زنی میانسال که بین خواسته های مادر و توقعات دختر و آرزوهای خود، در جدال است. در ظاهر، زنی است محکم که از مردها و دنیای مردانه اطرافش هراسی ندارد و در باطن، خواسته و ناخواسته جواب گوی توقعات دختر و مادر.
وقتی عشق به صورت مردی بی نقص وارد زندگیش می شود مخالفت مادر و دختر و دوست صمیمی، به جدال ذهنی آرزو دامن می زند.
این کتاب برای تمام زنان مستقل و قدرتمند که ناگزیر به رویارویی با مردسالاری ها و تبعیض های جنسیتی هستند و مردانی که می توانند یک زن را در تصاحب موقعیت های مختلف متصور شوند، مناسب است.
این کتاب با به تصویر کشیدن زنی مستقل که تلاش می کند روی پای خود بایستد و قوی باشد، تصورات نادرستی را که در دیدگاه عموم مردم شکل گرفته، مبنی بر اینکه تنها مردان باید مدیریت خانواده را بر عهده بگیرند، در هم می شکند.
با مطالعه این کتاب که در فروشگاه اینترنتی کتاب طلا در دسترس شما می باشد، می توان به این باور رسید که زنان نیز مانند مردان، قادر به انجام کارهای مختلف هستند و این امری عادی است.
شیرین به پیشخدمت گفت: کره، پنیر، مربای بهارنارنج و نیمرو. زرده ها سفت لطفا. به آرزو که دهنش باز مانده بود، گفت: شمال بدون صبحانه یعنی هیچ! عوضش ناهار نمی خوریم.
تالار غذاخوری هتل خلوت بود. پشت میزی دراز، ده دوازده زن و مرد ژاپنی نشسته بودند. زن ها با روسری گل دار، مردها با کلاه های ماهیگیری چارخانه. سر میزی ته تالار، چهار مرد بودند با کت شلوارهای خاکستری و پیراهن های یقه گرد.
در ادامه کتاب عادت می کنیم اثر زویا پیرزاد نشر مرکز که در دسته داستان و رمان ایرانی جذاب قرار دارد، می خوانیم که پیشخدمت بی آن که شیرین یا آرزو سوالی کرده باشند، با سر به طرف مردها اشاره کرد و زیر لب گفت: مقامات. سپس بشقاب های نیمرو را گذاشت روی میز.
شیرین چای ریخت و گفت: بعد از صبحانه پیاده روی کنار دریا، خب؟
آرزو لقمه نان و کره مربا را گذاشت توی دهن و سر تکان داد که خب.
شیرین تکه ای بربری برداشت پشت و رو کرد.
- بالاخره شمالی ها یاد نگرفتند بربری بپزند. حالا بقیه را بگو.
- وای ولم کن. پریشب برای تو و آیه تعریف کردم، دیروز توی ماشین تعریف کردم. خفه م کردی.
- جزییات را خوب تعریف نمی کنی. جزییات مهمند.
چشم های ریزش را ریزتر کرد و گفت: یک کلمه هم نگفت چرا تلفن را پس دادی؟
آرزو نیمرو خورد، سر تکان داد، پنیر برید و نان برداشت و...
زویا پیرزاد متولد سال 1331 در آبادان است و در حال حاضر ساکن آلمان می باشد. از بهترین رمان های او می توان به چراغ ها اشاره نمود که جوایز بسیاری را نیز از آن خود کرد.
مهم ترین ویژگی داستان های این نویسنده ارمنی تبار این است که در اغلب رمان های او، خلق و خوی شخصیت ها برگرفته از انسان هایی است که ممکن است هر روزه در زندگی خود با آن ها رو به رو شوید؛ بنابراین به گونه ای مجذوب قصه می شوید که تا آن را به پایان نرسانید، نمی توانید از آن دست بکشید!
نویسنده
زویا پیرزاد
نوبت چاپ
هشتادم
سال چاپ
۱۴۰۲
تعداد صفحه
۲۷۲
نوع جلد
شمیز
قطع
رقعی
وزن
۲۵۰
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید
شما هم درباره این کالا پرسش ثبت کنید