تیمارستان متروک

Abandoned hospital

. (امتیاز ۰ خریدار) ۰ دیدگاه

ویژگی‌ها

  • شابک ۹۷۸۶۰۰۴۶۲۲۳۹۴
  • کد کالا ۶۴۷۷۶
  • وزن کالا ۲۵۰


درخواست مرجوع کردن کالا در گروه کتاب علوم اجتماعی با دلیل "انصراف از خرید" تنها در صورتی قابل تایید است که کالا در شرایط اولیه باشد (در صورت پلمپ بودن، کالا نباید باز شده باشد).

ناشر:

نویسنده:

مترجم:

فروشنده

۱۳ فروشنده دیگر

کتاب طلا

منتخب

۱۰۰ %

رضایت از کالا

|

عملکرد عالی

۲۹۹,۰۰۰ تومان ۲۵٪

۲۲۴,۲۵۰ تومان

تعداد ۱۷ عدد در انبار موجود است

۲۹۹,۰۰۰ تومان ۲۵٪

۲۲۴,۲۵۰ تومان

ارسال کتاب طلا از ۱ روز کاری دیگر
اﻣﮑﺎن ﺗﺤﻮﯾﻞ اﮐﺴﭙﺮس
امکان پرداخت در محل
۷ روز ﻫﻔﺘﻪ، ۲۴ ﺳﺎﻋﺘﻪ
هفت روز ضمانت بازگشت کالا
ﺿﻤﺎﻧﺖ اﺻﻞ ﺑﻮدن ﮐﺎﻟﺎ

فروشندگان این کالا

کتاب طلا

منتخب

۱۰۰ %

رضایت از کالا

|

عملکرد عالی

ارسال کتاب طلا از ۱ روز کاری دیگر

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

۲۹۹۰۰۰

۲۲۴,۲۵۰ تومان

۲۵٪

کتاب تیمارستان متروک اثر دن پبلاکی که توسط نشر پرتقال به چاپ رسیده جایی برای درمان بیماری ‌های روانی نوجوانان بود اما بعد از مدتی تعدادی از بیماران می ‌میرند و تیمارستان تعطیل می ‌شود.
گری لاک، نام بیمارستان متروک و عجیبی است که سال‌ ها قبل، محل نگهداری و درمان کودکان و نوجوانانی بوده است که به گفته‌ دیگران مشکلات روانی داشتند؛ اما پس از مرگ مرموز چند بیمار جوان، تعطیل می ‌شود و به مکانی تاریک و ترسناک در دل جنگل تبدیل م ی‌شود و می ‌پوسد. نیل و بری، طی سفری ماجراجویانه به تیمارستان گری لاک، تصمیم گرفته‌ اند به یاری روح ربکا، راز قتل او و مادرش را برای همگان برملا کنند. تنها راهنمای آن ها در شروع این مسیر، سرنخ رمزی‌ است که ربکا در شعری که در سال‌نامه اش یادداشت کرده، به آن ها داده است. در این کتاب خواننده با نیل و بری همراه می ‌شود تا با آن‌ ها معمای ربکا را حل کند.

کتاب تیمارستان متروک به چه کسانی پیشنهاد می شود؟

این کتاب که در فروشگاه اینترنتی کتاب طلا عرضه شده به تمام نوجوانان و جوانان و حتی بزرگسالانی که علاقه مند به خواندن داستان و رمان های خارجی با ژانر های هیجانی هستند پیشنهاد می شود.
دن پبلاکی Dan Poblocki نویسنده کتاب تیمارستان متروک با قلم خود، شما را مسحور کتاب می ‌کند و برای ‌تان چاره ‌ای نمی ‌گذارد جز این ‌که تا پایان داستان شگفت‌ انگیز و جذابش او را همراهی کنید. این داستان ترسناک و غافل گیرکننده شما را به اعماق تاریکی فرو خواهد برد.
 

بخشی از متن کتاب تیمارستان متروک:

کتاب تیمارستان متروک-کتاب طلا

نیل کیدی روی پله های ایوان خانه قدیمی خاله هایش منتظر رسیدن دوست جدیدش، وسلی بپتیست، نشسته بود و کیف کوچکی روی پایش بود. کیف را از پشت انبار آشپزخانه خاله هایش پیدا کرده بود و می دانست که خیلی به درد بازدید از گری لاک هال می خورد. یک چراغ قوه کوچک برای تاریکی یکی از سنجاق سرهای خواهرش برای باز کردن قفل ها چندتایی کیسه پلاستیک برای جمع کردن مدرک یک بطری آب دوربین دیجیتال و یک دفترچه و خودکار توی کیف انداخته بود.
شب قبلش وسلی برای او افسانه پرستار جنت را تعریف کرده بود. داستان با هشدار جدی از گری هال دور بمون.... وگرنه... تمام شد، اما تنها چیزی که نیل می خواست این بود که به تیمارستان جنگل برود و با چشم های خودش ببیند این حرف و حدیث ها از کجا آب می خورد.
وقتی حرف جن و روح و چیزهای ترسناک می شد، نیل خودش را کارشناس می دانست، قبلاً در نیوجرسی نیل و دوستانش بلد بودند با مقوا و ماژیک صفحه احضار روح بسازند، بلد بودند چطور از ارواح فیلم بگیرند و چطور دلشوره ای را که در مکان های تسخیر شده به آدم دست می دهد تشخیص دهند. برای یاد گرفتن همه این ها کلی تمرین لازم بود. اما نیل مربی های خوبی داشت؛ برنامه تلویزیونی محبوبش، کاوشگران ارواح هر جمعه شب پخش می شد، از دو سال پیش که پخش برنامه شروع شده بود، نیل یک قسمتش را هم از دست نداده بود. مجری های برنامه آلکسی و مارک، سه نکته مهم برای جمع آوری بهتر اطلاعات موقع شکار روح بودند: باتری هایتان را تازه ذهنتان را باز و لباس زیرتان را تمیز نگه دارید.
منتظر اتوبوسی که بری خونه؟
نیل چرخید و خواهر بزرگترش بری را دید که پشت سرش توی چارچوب در ایستاده بود. نیل گفت: هههه و رویش را برگرداند توی آب نمک خوابیدی؟ بری شوخی را ادامه داد و گفت: فکر نکنم بیاد. آمد توی ایوان و وانمود کرد دارد به خیابان خلوت نگاه می کند. آن دست خیابان بادی پرقدرت برگ درختان را تکان داد انگار ماشینی نامرئی داشت به سمت مقصدی نامعلوم از آن جا رد می شد. یک لحظه بعد کنار نیل نشست، حالا بی شوخی به قیافه ت می آد داری می ری یه جایی. خاله کلر و خاله آنا بهمون گفتن همین جا منتظرشون بمونیم. خاله کلر گفت زود بر می گردن هیچ کدوم نگفتن که منتظرشون بمونیم. خواهرش لب هایش را جمع کرد، برای شام رفتن خرید، غیر مستقیم گفتن منتظرشون بمونیم. هیچ دلم نمی خواد فقط بعد از دو روز که اومدیم این جا، عصبانی شون کنیم. نیل آرام گفت: من یه نقشه هایی دارم. فکر کرد هر چی بیشتر دور و بر خاله ها باشم، بیشتر به مامان فکر می کنم. فکرش را پیش خودش نگه داشت. نقشه؟ بری چپ چپ نگاهش کرد انگار داشت دعوایش می کرد...

  • نویسنده

    دن پبلاکی

  • مترجم

    مروا باقریان

  • نوبت چاپ

    سی و چهارم

  • سال چاپ

    ۱۴۰۲

  • تعداد صفحه

    ۲۸۰

  • نوع جلد

    شومیز

  • قطع

    رقعی

  • وزن

    ۲۵۰

شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید

شما هم درباره این کالا پرسش ثبت کنید