دسته: ادبیات

پنج قدم فاصله

Five steps away

. (امتیاز ۰ خریدار) ۰ دیدگاه

ویژگی‌ها

  • شابک ۹۷۸۶۰۰۸۸۱۲۵۱۷
  • کد کالا ۷۱۱۵۳
  • وزن کالا ۲۵۰


درخواست مرجوع کردن کالا در گروه کتاب علوم اجتماعی با دلیل "انصراف از خرید" تنها در صورتی قابل تایید است که کالا در شرایط اولیه باشد (در صورت پلمپ بودن، کالا نباید باز شده باشد).

ناشر:

نویسنده:

مترجم:

فروشنده

۱۳ فروشنده دیگر

فروشگاه شهرفرهنگ

منتخب

۱۰۰ %

رضایت از کالا

|

عملکرد عالی

۲۴۵,۰۰۰ تومان ۲۵٪

۱۸۳,۷۵۰ تومان

تعداد ۱۰ عدد در انبار موجود است

۲۴۵,۰۰۰ تومان ۲۵٪

۱۸۳,۷۵۰ تومان

ارسال کتاب طلا از ۱ روز کاری دیگر
اﻣﮑﺎن ﺗﺤﻮﯾﻞ اﮐﺴﭙﺮس
امکان پرداخت در محل
۷ روز ﻫﻔﺘﻪ، ۲۴ ﺳﺎﻋﺘﻪ
هفت روز ضمانت بازگشت کالا
ﺿﻤﺎﻧﺖ اﺻﻞ ﺑﻮدن ﮐﺎﻟﺎ

فروشندگان این کالا

فروشگاه شهرفرهنگ

منتخب

۱۰۰ %

رضایت از کالا

|

عملکرد عالی

ارسال کتاب طلا از ۱ روز کاری دیگر

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

۲۴۵۰۰۰

۱۸۳,۷۵۰ تومان

۲۵٪

کتاب پنج قدم فاصله اثر ریچل لیپینکات نشر میلکان

کتاب پنج قدم فاصله به چه کسانی پیشنهاد می شود؟

این کتاب که در فروشگاه اینترنتی کتاب طلا با تخفیف بالا عرضه شده درباره‌ حقایق دردناکی از زندگی افرادی است که بیمار به دنیا می ‌آیند و مجبور هستند زندگی خود را با بیماری بگذرانند، حرف می ‌زند. کتاب پرفروش پنج قدم فاصله مناسب کسانی می باشد که از داستان‌ های عاشقانه لذت می ‌برند و با مطالعه آن، می‌ توانند اوقات خوشی با این کتاب داشته باشند. 

چرا باید کتاب پنج قدم فاصله را مطالعه کنیم؟

کتاب پنج قدم فاصله اثر ریچل لیپینکات Rachel Lippincott روایتی از زبان دو راوی، یعنی استلا و ویل که داستان را پرکشش ‌تر کرده و باعث شده بتوانید با هر دو شخصیت داستان و رنجی که می ‌برند، احساس همذات ‌پنداری داشته باشید. فضاسازی‌ های منحصر به‌ فرد، این کتاب را به یک داستان خاص تبدیل کرده است. اگر از دسته افرادی هستید که به رمان، مخصوصا رمان عاشقانه علاقه دارید، عاشقانه ویل و استلا می‌ تواند بهترین کتاب برای شما باشد.

بخشی از متن کتاب پنج قدم فاصله:

کتاب پنج قدم فاصله-کتاب طلا

وقتی پیراهنم را بالا می زنم، دکتر حمید اخم می کند و ابروهای تیره اش با دیدن پوست عفونی دور لوله گاسترونومی ام در هم گره می خورد. آرام به پوست ملتهب قرمزش دست می زند؛ ولی چهره ام را درهم می کشم و او زیر لب به خاطر واکنشم عذرخواهی می کند.
وقتی امروز صبح از خواب بیدار شدم، متوجه شدم عفونتش بدتر شده. وقتی ترشح اطرافش را دیدم، سریع او را خبر کردم. بعد از یک دقیقه معاینه بالاخره می ایستد، نفسش را بیرون می دهد بذار باکتروبن رو امتحان کنیم و ببینیم توی یکی دو روز آینده چطور جواب میده. شاید بتونیم از بین ببریمش. باشه؟
پیراهنم را پایین می کشم و نگاه پر از شکی روانه اش می کنم. من یک هفته است که در بیمارستانم و با این که تبم پایین آمده و گلودردم از بین رفته، این بدتر شده. دستش را به سمت من می آورد و بازویم را به نشانه محبت فشار کوچکی می دهد. امیدوارم درست بگوید، چون اگر این طور نباشد، این یعنی عمل جراحی و این دقیقا مخالف نگران نکردن مادر و پدرم است.
گوشی ام زنگ می زند و نگاه می کنم. انتظار ویل را داشتم؛ ولی پیامی از مادرم می بینم: ناهار میای کافه تریا؟ پونزده دقیقه دیگه میبینمت.
پانزده دقیقه یعنی همین الان هم در راه است. تمام هفته حواسش را پرت کرده ام. به او گفته ام که همه چیز عادی است، که حوصله اش سر می رود اگر بیاید؛ اما این بار دیگر جواب نه را نمی پذیرد، بله محکمی می گویم و آه می کشم. می ایستم تا لباس عوض کنم. ممنون دکتر حمید.
لبخندی به من می زند و بیرون می رود. من رو در جریان بذار استلا بارب هم حواسش بهت هست.
 

  • نویسنده

    ریچل لیپینکات

  • مترجم

    فاطمه صبحی

  • نوبت چاپ

    سی و هفتم

  • سال چاپ

    ۱۴۰۱

  • تعداد صفحه

    ۲۱۶

  • نوع جلد

    شمیز

  • قطع

    رقعی

  • وزن

    ۲۵۰

شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید

شما هم درباره این کالا پرسش ثبت کنید