
my I turn off the lights
ویژگیها
کتاب طلا
منتخب
۱۰۰ %
رضایت از کالا
|عملکرد عالی
گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
۳۰۰۰۰۰
۲۲۵,۰۰۰ تومان
۲۵٪
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد که توسط نشر مرکز به چاپ رسیده داستان آن در دهه ۱۳۴۰ در محله بوارده آبادان رخ داده است. راوی این داستان، زنی ارمنی است، به نام - کلاریس آیوازیان - که در این داستان، از روابط خانوادگی خویش، فرزندان دو قلو و دنیای عاطفی شان می گوید. موضوع اصلی این داستان، یکنواختی زندگی یک زن خانه دار و خستگی از این روند و دل بستن به مرد همسایه ای که فکر می کند دنیای بهتری برای او می سازد. بزرگترین نگرانی کلاریس، حفظ رابطه خوب خود با مادر سخت گیرش، خواهر مجردش، شوهر نه چندان صمیمی اش و بچه های شلوغ و بازیگوشش می باشد. اما این سکون و آرامش زمانی برای همیشه از بین می رود، که یک خانواده ارمنی اسرارآمیز همسایه آن ها می شوند. پس از این اتفاق، کلاریس وارد دنیای جدیدی می شود که سردرگمی های زیادی برایش به همراه خواهد داشت...
این رمان تاکنون به زبـانهای آلمانی، ترکی، یونانی، فرانسوی، انگلیسی، چینی و نروژی ترجمه و منتشر شده است.
این رمان، با بیان زندگی روزمره یک زن و مشکلات آن و حس زنانه ای که در آن آمیخته شده است، به تمام زنان ایرانی اعم از شاغل و خانه دار پیشنهاد می شود. و همچنین، اگر علاقه دارید کتابی بخوانید، که از همان صفحه اول با قهرمان آن داستان ارتباط برقرار کنید، خواندن این کتاب برای شما مناسب است.
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم اثر زویا پیرزاد که در سایت کتاب طلا با تخفیف عرضه می شود تلاش برای انس گرفتن با محیط، مشکلات و شرایط زندگی را دارد. این رمان با نثر ساده و روان با آن وصف های بی نظیرش، به زنان، دغدغه ها و مسائل شان می پردازد، این موضوع خود موجب میشود که، خواننده در هر فصل کوتاه که وقت او را چندان نمیگیرد، تا بخواهد تصمیم بگیرد که کتاب را زمین بگذارد یا نه، به آخر فصل رسیده و جمله پایانی به شکلی وسوسهانگیز است که مخاطب را به فصل بعد میکشاند.
توی اتاق خواب دوقلو ها بوی همیشگی می آمد، بویی شیرین، بویی که آدم را خواب آلود می کرد، آرتوش می گفت - بوی دمی بچه - اتاق آرمن خیلی سال بود بوی دمی بچه نمی داد.
خرس پشمالوی آرمینه را که خدا می داند چرا اسمش ایشی بود و شب ها تا بغل نمی گرفت نمی خوابید و یک شب در میان گم می شد زیر در پوش پیانو پیداکردم، بردم گذاشتم بغلش. دست و پای دراز و لاغر راپونزل موبور را که هم اسم قهرمان قصه شاهزاده خانم مو طلایی بود، صاف کردم دادم به آرسینه، داشتم می رفتم پرده را بکشم که روی فرش پایم به چیزی خورد، خم شدم یویوی چوبی را برداشتم و به دوقلوها که می گفتند - قصه قصه - گفتم خسته ام و حوصله قصه گفتن ندارم. گفتم در عوض می توانند فردا از حیاط گل بچینند برای خانم مانیا معلم محبوبشان ببرند، به شرطی که باقی گل ها را لگد نکنند.
زویا پیرزاد Zoya Pirzad متولد 1331 در آبادان، نویسنده ای ارمنی تبار، اهل ایران و داستان نویس معاصر می باشد، که در همان جا به مدرسه رفت و در تهران ازدواج کرد. از جمله آثار وی، مجموعه داستان های کوتاهی بودند که به دلیل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفت. اولین رمان بلند او با نام - چراغها را من خاموش میکنم - در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید.
نویسنده
زویا پیرزاد
نوبت چاپ
صد و شانزدهم
سال چاپ
۱۴۰۲
تعداد صفحه
۲۹۶
نوع جلد
شومیز
قطع
رقعی
وزن
۳۰۰
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید
شما هم درباره این کالا پرسش ثبت کنید