ارسال رایگان به سراسر ایران
free shipping
سبد خرید

رکسانا

شابک: 9789640492529

کد کالا: 12860

فروشنده : فروشگاه کتاب طلا

تعداد 36 جلد در انبار موجود می باشد

۲۵۰,۰۰۰ ۱۷۵,۰۰۰ تومان
۳۰ ٪
افزودن به سبد خرید

ویژگی های محصول

  • نویسنده : م‌ مودب‌ پور
  • نوبت چاپ : پانزدهم
  • سال چاپ : 1397
  • تعداد صفحه : 556
  • نوع جلد : شومیز
  • قطع : رقعی
  • وزن : 650

موارد بیشتر

قسمتی از پی دی اف کتاب:

نقد و بررسی اجمالی

Roxana

کتاب رکسانا اثر مرتضی مودب پور که توسط انتشارات مودب پور به چاپ رسیده داستانی اجتماعی و عاشقانه دارد. نثر این رمان، بسیار شیوا و روان است که خواننده را به خود جذب می‌ کند. دو شخصیت اصلی این داستان مانی و هامون هستند. هامون شخصیتی خشک و بسیار جدی و مانی شخصیت شوخ و بذله ‌گویی دارد، اما دیالوگ‌ های ما بین هامون و مانی معمولاً طنز است.
داستان این کتاب پرفروش از آن جایی شروع می شود که: دختری به نام رکسانا به دنبال هامون و مانی می گردد و به آن ها می گوید که یک عمه دارند که سال ها پیش از خانواده طرد شده است و آن ها از وجود او بی خبر هستند. عمه خانم یک دختر خوانده به نام ترمه دارد که پس از فهمیدن این که دختر واقعی او نیست خانه را ترک کرده است.
عمه از هامون و مانی خواهش می کند تا به دنبال او بگردند و او را به خانه برگردانند. در ادامه مانی و هامون درگیر  برگرداندن ترمه هستند اما اتفاقات جالبی می افتد. هامون و رکسانا عاشق هم شده اند و...

ادامه مطلب

کتاب رکسانا به چه کسانی پیشنهاد می شود؟

این کتاب که در فروشگاه اینترنتی کتاب طلا با تخفیف بالا عرضه شده در ظاهر داستانی مربوط به مثلثی از روابط میان آدم ها است. آدم های تیپ گونه با خصیصه ملودرام های اروپایی که همه چیز از رقابت میان دو شخصیت با خلق و خویی متضاد بر سر عشق آغاز می شود. مطالعه و خرید کتاب به تمام افرادی که علاقه مند به خواندن رمان های ایرانی و پر ماجراجو هستند، پیشنهاد می شود.
این کتاب که اثر مرتضی مودب پور Morteza Moaddebpour است شخصیتی به نام رکسانا را دچار بحرانی اساسی می کند. آن چه که داستان رکسانا را خواندنی تر می کند، نحوه بیان روایت هایی است که مرتضی مودب پور با وسواسی ماهرانه آن ها را در دل داستان می گنجاند. 
 

بخشی از متن کتاب رکسانا:

کتاب رکسانا -کتاب طلا

عمه ام: این چیزا که برات تعریف می کنم، چیزایی که از مادرم شنیدم! خودم که نبودم! زیادم خبر ندارم! همین قدر که شنیدم و میدونم برات می گم! یه نفسی تازه کرد و بعدش گفت:
پدربزرگ و مادربزرگ مادرم ایرانی بودن، اما ایرانیایی که خیلی سال پیش افتادن دست روسیه! همون موقع که جنگ بوده و ما شکست خوردیم! اونام کم کم روس می شن! یعنی روسیه اون روسیه سرخ نبوده! همون روسیه تزاری! پدربزرگم و مادربزرگم هر دو از خونواده های اشراف بودن، خونه های مثل نصر و کالسکه های شیش اسبه و نوکر و کلفت و خدمتکار و جشن های آنچنانی و موزیک و رقص باله و تئاتر تو خونه و این جور چیزا! اینارو تو کتابا خوندی یا مثلا تو بعضی از این فیلمای قدیمی دیدی یا نه؟ یه چیزایی ازشون می دونم!
عمه ام: پدر پدربزرگم، از اون آدمایی بوده که دلش می خواسته جزء روسیه و خودشو همیشه یه روس می دونسته. اما بر عکسش، پدربزرگم همیشه می خواسته ایرانی باشه، حالا این دو تا حرف همدیگر رو می فهمیدن یا نه، بماند! حتماً اونام حرف همدیگه رو نمی فهمیدن! بگذریم مادربزرگمم خونواده اش همینجوری بودن، مدرن و شیک و به قول بعضی ها بورژوا!
گویا وقتی مادربزرگم مثلاً چهار پنج سالش بوده، معلم زبان فرانسه و انگلیسی و موسیقی داشته و خدمتکار مخصوص و معلم باله و این چیزا! پدربزرگمم همینطور تو سن سیزده چهارده سالگی یه شمشیرزن خوب بوده و بلد بوده با این هفت تیرهای سرپر تیراندازی کنه و مثلاً برای حفظ شرافت یا به دست آوردن دختر مورد علاقه اش با رقیب دوئل کنه و هر هفته با اسب بره برای شکار و سر وقت معلم زبان و معلم رقص و این جور چیزا! اینم فهمیدی؟ سرم رو تکون دادم که گفت: حالا از این چیزا که گفتم چی دستگیرت شد؟ خونواده پدربزرگ و مادربزرگ تون جزء اشراف اون زمان بودن و صاحب قصر و کاخ و پول زیاد و در اون زمان خیلی مدرن!

مشخصات

نویسنده

م‌ مودب‌ پور

نوبت چاپ

پانزدهم

سال چاپ

1397

تعداد صفحه

556

نوع جلد

شومیز

قطع

رقعی

وزن

650