کنت مونت کریستو
-
دسته بندی : داستان و رمان خارجی
ویژگی های محصول
-
نویسنده :
الکساندر دوما
-
مترجم :
محسن فرزاد
-
نوبت چاپ :
چهاردهم
-
سال چاپ :
1400
-
تعداد صفحه :
168
-
نوع جلد :
شومیز
-
قطع :
رقعی
-
وزن :
250
موارد بیشتر
نقد و بررسی اجمالی
The Count of Monte Cristoکتاب کنت مونت کریستو از جمله پرحادثه ترین داستان های الکساندر دوما بوده که توسط نشر افق منتشر شده است.
ماجرای کنت مونت کریستو در اواخر دوران سلطنت ناپلئون روی می دهد. ادمون دانتس، جوان دریانورد زندانی و مرموزی است که چند چهره دارد. او که به تازگی کار و تجارتش رونق گرفته، تصمیم دارد با دوست دوران کودکی اش، دختری به نام مرسده ازدواج کند. اما در روز عروسی اش با مرسده به اتهام خیانت و جاسوسی و البته حسادت اطرافیانش از معشوقه اش جدا میشود و به زندانی دور افتاده و ترسناک که کسی از آن زنده بیرون نیامده، تبعید می شود.
زندانی شدن دانتیس به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاه طلب به نام ویلفور است که در متهم کردن او نقش دارد. دانتس، در زندان مدام به بی گناهی اش فکر می کند و این که چرا به زندان افتاده است و تصمیم به انتقام می گیرد. او موفق می شود از زندان فرار کند و گنجی را پیدا می کند، این آغاز مبارزه برای رسیدن به رهایی است...
کتاب کنت مونت کریستو به چه کسانی پیشنهاد می شود؟
این کتاب که در فروشگاه اینترنتی کتاب طلا عرضه شده یکی از مشهورترین آثار کلاسیک جهان است که در زمان اولین انتشارش در رده پرفروش ترین کتاب های سال قرار گرفت. خواندن این رمان، به افرادی پیشنهاد می شود که علاقه مند به رمان های ماجراجویانه و تاریخی هستند، همچنین مطالعه آن برای بیشتر افراد جذابیت و هیجانی وصف نشدنی دارد.
چرا باید کتاب کنت مونت کریستو را مطالعه کنیم؟
کتاب کنت مونت کریستو اثر الکساندر دوما Alexandre Dumas داستانی روان، بی نظیر و در عین حال ماجراجویانه دارد. در این کتاب، داستان های زیادی بهم گره خورده اند که در دل آن جنبه روان شناسی نیز به چشم می خورد. همچنین محتوای اصلی این کتاب، نشانه تقابل، انتقام و بخشش و از سویی قدرت و ضعف است. بدون شک بعد از خواندن چند صفحه از کنت مونت کریستو، چنان جذب داستان خواهید شد که لحظه ای کتاب را رها نخواهید کرد.
بخشی از متن کتاب کنت مونت کریستو:
در همان روز و ساعتی که جشن عروسی ادمون و مرسدس به هم خورد، جشن عروسی دیگری نیز در مارسی برگزار شده بود، اما این جشن، جشن دریانوردان و سربازان نبود، بلکه جشن اشراف شهر بود. آقای ویلفور، معاون دادستان، قرار بود با رنه دختر آقا و خانم مارکیز سن مران ازدواج کند.
تمام مهمانان این جشن دشمنان قسم خورده ناپلئون بناپارت بودند. آن ها به هنگام سلطنت ناپلئون در خارج از فرانسه بودند و برای سقوط او نقشه می کشیدند. اما اینک، به فرانسه بازگشته و در دستگاه سلطنت لویی هجدهم، صاحب عنوان و مقام های مهمی شده بودند.
با این حال ویلفور جوان، پسر یکی از طرفداران ناپلئون بود، چون با این که پدر او به هنگام انقلاب فرانسه از عنوان اشرافی خود نوارتیه دویلفور دست کشیده بود و اسم خود را به نوارتیه تغییر داده بود، بعدها دوباره یکی از طرفداران پر و پا قرص ناپلئون شده و اینک در پاریس بود. اما پسر او ویلفور پدر خود را طرد کرده و اسم خود را دوباره دویلفور،گذاشته بود. ویلفور، طرفدار پادشاه لویی هجدهم بود و شغل مهم دادیاری دادگستری را بر عهده داشت.
از بخت بد درست وسط عروسی اش، خدمتکاری وارد تالار شد و یادداشتی به او داد و چند کلمه ای در گوشش زمزمه کرد...
مشخصات | |
نویسنده |
الکساندر دوما |
مترجم |
محسن فرزاد |
نوبت چاپ |
چهاردهم |
سال چاپ |
1400 |
تعداد صفحه |
168 |
نوع جلد |
شومیز |
قطع |
رقعی |
وزن |
250 |