ما شروعش می کنیم

ما شروعش می کنیم اثر کالین هوور که توسط نشر آموت به چاپ رسیده ادامه داستان ما تمامش می کنیم می باشد. کالیین هوور در کتاب ما شروعش می‌کنیم، قصه ‌ای را ادامه می ‌دهد که برای خواننده آشنا است؛ اما این‌ بار عاشقانه‌ تر و با نثری لبریز از احساس. لیلی، شخصیت اصلی داستان، در کتاب ما تمامش می‌کنیم، با رابطه ‌ای توهین ‌آمیز سروکله می‌ زند. اما در کتاب پرفروش ما شروعش می کنیم، با اولین عشق زندگی ‌اش برخورد می ‌کند و با ماجرا های عاشقانه‌ و پرتلاطمی همراه می‌ شود. 
در واقع این کتاب، درباره‌ امیدی است که در دل لیلی روشن می شود. راوی این رمان عاشقانه، در فصل ‌های مختلف کتاب، بین لیلی و اولین معشوق او، اطلس، تغییر می ‌کند. به همین خاطر، خواننده ماجرای این عشق قدیمی را از زبان هر دو طرف رابطه می ‌شنود.
 

کتاب ما شروعش می کنیم به چه کسانی پیشنهاد می شود؟

این کتاب که یکی از پرفروش ترین های نیویورک تایمز هست در فروشگاه اینترنتی کتاب طلا با تخفیف بالا عرضه شده است. خرید کتاب و مطالعه آن به تمام افرادی که علاقمند به رمان های خارجی، عاشقانه و احساسی هستند، پیشنهاد می شود.

چرا باید کتاب ما شروعش می کنیم را مطالعه کنیم؟

در کتاب ما شروعش می کنیم اثر کالین هوور Colleen Hoover می خوانیم: لی ‌لی ناچار است با پیامد های جدایی و ارتباط اجتناب ‌ناپذیر با رایل که پدر فرزند او است، دست‌ و پنجه نرم کند، اگرچه هنوز آسیب ‌های روانی ناشی از بدرفتاری ‌های رایل در وجودش باقی مانده است. لیلی، ناچار است با این واقعیت رو به ‌رو شود که خشم همیشگی رایل و حسادت‌ های وی بر زندگی آینده ‌اش خدشه وارد خواهد کرد. کتاب پرفروش ما شروعش می کنیم شهامت آغاز زندگی دوباره را پس از سپری‌ کردن آشفتگی ‌های زندگی خشونت‌ آمیز و ضرورت ادامه ‌دادن به زندگی را مطرح می ‌کند.

بخشی از متن کتاب ما شروعش می کنیم:

از مدت ها پیش هر مشکلی در خانه و خانواده پیش می آمد تیم را برای آن مقصر می دانستم. اما در حقیقت تمام مشکلات از مادرم شروع می شد. تیم فقط آن فضای ترسناک را تشدید می کرد، یادم می آید به خود گفتم بهتر است بمیرم تا نزد او برگردم. تا آن لحظه، هنوز نسبت به او حسی داشتم. نمی دانم رگه محوی از احترام بود یا نه. اما تا حدی می توانستم قدردان او باشم که در بچگی مرا زنده نگه داشته است. اما آیا این ابتدایی ترین کاری نیست که والدین باید انجام بدهند وقتی تصمیم می گیرند فرزندی را به دنیا بیاورند؟
در همان وقت متوجه شدم به او اعتبار بیش از حد بخشیده بودم. همیشه رابطه ضعیف مان را ناشی از آن می دانستم که او مادری دست تنها است، اما مادران تنها و پر مشغله زیادی بودند که با فرزندانشان رابطه خوبی داشتند؛ مادرانی که اگر کسی با فرزندانشان بدرفتاری می کرد، از فرزندانشان حمایت و طرفداری می کردند؛ مادرانی که وقتی فرزند سیزده ساله شان تنبیه می شد و با چشم کبود و لب شکاف برداشته مقابلشان ظاهر می شد، روی شان را بر نمی گرداندند؛ مادرانی که به شوهرانشان اجازه نمی دادند بچه مدرسه ایشان را به زور بی خانمان کنند؛ مادرانی که پیچگوشتی را به سر فرزندانشان پرتاب نمی کردند. با وجود آن که متوجه شده بودم او واقعا چه انسان بی تفاوتی است، آخرین تلاشم را کردم تا از او رفتاری انسانی بیرون بکشم. لااقل، می شه بعضی از وسایلم رو بردارم و برم؟ گفت: تو چیزی نداری، ما اون اتاق رو لازم داشتیم.
پس از این حرف نتوانستم به او نگاه کنم، گویی فقط می خواست مرا از زندگی اش حذف کند و من در همان لحظه به خودم قول دادم کمکش کنم این کار را انجام بدهد...