sale
سبد خرید

12قصه از امام علی(ع) و یارانش

شابک: 9786002511515

کد کالا: 34243

فروشنده : فروشگاه کتاب طلا

تعداد 3 جلد در انبار موجود می باشد

۲۸۰,۰۰۰ ۲۱۰,۰۰۰ تومان
۲۵ ٪
افزودن به سبد خرید

ویژگی های محصول

  • نویسنده :
    به روایت: مژگان شیخی
  • نوبت چاپ : پنجم
  • سال چاپ : 1401
  • تعداد صفحه : 96
  • نوع جلد : گالینگور
  • قطع : رحلی
  • وزن : 600

موارد بیشتر

قسمتی از پی دی اف کتاب:

نقد و بررسی اجمالی

stories of Imam Ali and companions12

کتاب 12 قصه از امام علی (ع) و یارانش که توسط نشر قدیانی به چاپ رسیده گزیده ای از خطبه ها، نامه ها و سخنان کوتاه علی ابن ابی طالب است که شخصی به نام سید رضی در قرن چهارم هجری قمری بر اساس ذوق ادبی شخصی خود فراهم آورده است. همچنین، نویسنده در این مجموعه توانسته ارتباطی ساده، روان و درستی را با مخاطب خود برقرار کند.
بخشی از فهرست کتاب پرفروش 12 قصه از امام علی (ع) و یارانش:
•    یار روز های سخت
•    کسی که می آید
•    مردی که از بازار گذشت
•    راه و چاه
•    آن مرد پیشگو
و... 
 

ادامه مطلب

کتاب 12 قصه از امام علی(ع) و یارانش به چه کسانی پیشنهاد می شود؟

این کتاب پرفروش که در فروشگاه اینترنتی کتاب طلا با تخفیف ویژه عرضه شده مناسب کودکان در رده سنی 10 الی 12 سال می باشد. همچنین، والدینی که می خواهند فرزندان خود را با امامان و زندگی آنان آشنا سازند، کتاب 12 قصه از امام علی (ع) و یارانش اثر مژگان شیخی Mojgan Sheikhi می تواند پیشنهاد خوبی باشد. شما می توانید به راحتی با جست و جو در سایت کتاب طلا هر کتابی که مناسب کودکان شما در هر رده سنی می باشد را با بهترین تخفیف بیابید و خریداری کنید.  

بخشی از متن کتاب12 قصه از امام علی(ع) و یارانش:

کتاب 12قصه از امام علی(ع) و یارانش-کتاب طلا

بعد از ظهر بود. بازار خلوت بود. بعضی از بازاری ها توی مغازه هایشان بودند و با هم صحبت می کردند. بعضی ها هم جلوی مغازه ها نشسته بودند و به مردمی که در رفت و آمد بودند، نگاه می کردند. بعضی ها هم برای نماز و ناهار حجره هایشان را بسته و رفته بودند و حالا داشتند برمی گشتند و مغازه هایشان را باز می کردند. در این میان، چند جوان در گوشه ای جمع شده بودند. 
یکی از آن ها خوشه ای خرما در دست گرفته بود و دانه دانه آن را می کند و می خورد. معلوم بود که بیکارند و بیشتر وقت ها در گوشه و کنار بازار دور هم جمع می شوند. می گفتند و می خندیدند. گاهی هم رهگذرها را مسخره می کردند. مخصوصا اگر رهگذری لباس کهنه و بی رنگ و رویی تنش بود، سربه سرش می گذاشتند و دستش می انداختند. فریادها و قهقهه های خنده شان بازار را پر کرده بود. 
در همین موقع، مردی از دور به آن طرف می آمد. باوقار و بامتانت بود. لباسی کهنه و رنگ و رو رفته تنش بود. قد بلند و ورزیده بود. با قدم های محکمی گام بر می داشت و از بازار عبور می کرد.
وقتی مرد نزدیک جوان ها رسید، آن که مشغول خوردن خرما بود به او نگاه کرد با صدای بلندی خندید و گفت: این یکی را نگاه کنید، عجب لباس های شاهانه ای دارد، فکر می کنم از بزرگان باشد...
 

مشخصات

نویسنده

به روایت: مژگان شیخی

نوبت چاپ

پنجم

سال چاپ

1401

تعداد صفحه

96

نوع جلد

گالینگور

قطع

رحلی

وزن

600