ایوان منحصر به فرد
-
دسته بندی : کودکان و نوجوانان
این کالا فعلا موجود نیست اما می توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن به شما خبر دهیم.
ویژگی های محصول
-
نويسنده :
کاترین اپلگیت
-
مترجم :
کیوان عبیدی آشتیانی
-
نوبت چاپ :
سوم
-
سال چاپ :
1400
-
تعداد صفحه :
248
-
نوع جلد :
شومیز
-
قطع :
رقعی
-
وزن :
200
موارد بیشتر
نقد و بررسی اجمالی
Unique verandaکتاب ایوان منحصر به فرد اثر کاترین اپلگیت که توسط نشر افق به چاپ رسیده داستانی از زبان یک میمون است که به او گوریل بزرگ، میمون خروجی شماره هشت، ایوان منحصر به فرد، یک پشت نقره ای قدرتمند می گویند. کاترین اپلگیت در این کتاب، زندگی گوریلی به نام -ایوان- را روایت کرده است که در بچگی از کنگو -محل تولدش- به آمریکا فرستاده می شود. خواهر دو قلوی ایوان در مسیر سفر می میرد و ایوان ۲۷ سال، تنها، در یک قفس زندگی می کند. او چنان که در داستان می خوانید، کودکی اش را در یک خانه، میان آدم ها می گذراند، اما زمانی که بزرگ می شود و کنترل نشدنی، به جایی شبیه به سیرک منتقل می شود...
کتاب ایوان منحصر به فرد مناسب چه گروه سنی بوده و به چه کسانی پیشنهاد می شود؟
این کتاب با داستان جذابش مناسب کودکان و نوجوانان بوده که مطالعه آن را به تمام کسانی که علاقه مند به داستان های فانتزی هستند، پیشنهاد می کنیم.
بخشی از متن کتاب ایوان منحصر به فرد:
من این جا در قلمروام کار زیادی ندارم، فقط گاهی وقت ها که خیلی حوصله ام سر می رود توپ های کوچولوم را به طرف آدم ها پرت می کنم. توپ های کوچولوم در واقع فضله های گردی هستند که بعد از خشک شدن می شوند به اندازه یک سیب کوچولو. من همیشه چندتایی از آن ها را تو دست هام نگه می دارم، اما ملاقات کننده ها به دلایلی که خودشان می دانند هیچ وقت آن ها را تو دست هاشان نگه نمی دارند.
در قلمروام یک لاستیک ماشین دارم به جای تاب، یک توپ بیسبال، یک استخر کوچک پلاستیکی پر از آب کثیف و یک تلویزیون کهنه، یک گوریل پارچه ای هم دارم. جولیا، دختر همان مرد خسته ای که هر شب مرکز خرید را تمیز می کند، آن را به من داده است.
جای چشم های گوریل پارچه ای ام خالی است، دست و پاش هم شل اند اما هر شب موقع خواب کنارم است. اسمش را گذاشته ام نات تگ تگ، اسم خواهر دوقلوم بود. جولیا ده سالش است، موهای سیاه براق دارد و یک لبخند بزرگ همیشگی، ما خیلی چیزهای مشترک داریم، هر دو میمونیم و هر دو هنرمند. این جولیا بود که اولین مداد رنگی را بهم داد؛ یک مداد آبی زبر. آن را با یک تکه کاغذ تا شده از سوراخ دیوار شیشه ای تو قلمروام انداخت. می دانستم باید با مداد چه کار کنم، جولیا را موقع نقاشی کشیدن دیده بودم. وقتی مداد را روی کاغذ کشیدم چیزی شبیه به یک مار آبی از کار درآمد. نقاشی های جولیا با مال من فرق دارند، او چیزهای غیر واقعی می کشد، ابرهایی که لبخند می زنند و ماشین هایی که توی آب شنا می کنند. آن قدر نقاشی می کشد تا مدادهاش می شکنند و کاغذش پاره می شود. نقاشی هاش مثل تکه هایی از یک رویا هستند، من نمی توانم نقاشی های رویایی بکشم، یادم نمی آید اصلا رویایی داشته ام؟ بعضی وقت ها با مشت های گره کرده و ضربان تند قلبم از خواب بیدار می شوم. نقاشی های من در مقابل نقاشی های جولیا بی آب و رنگ اند. او طرح ها را از توی سرش بیرون می کشد. من چیزهایی را می کشم که توی قفسم هستند، چیزهای ساده ای که روزم را پر می کنند...
مشخصات | |
نويسنده |
کاترین اپلگیت |
مترجم |
کیوان عبیدی آشتیانی |
نوبت چاپ |
سوم |
سال چاپ |
1400 |
تعداد صفحه |
248 |
نوع جلد |
شومیز |
قطع |
رقعی |
وزن |
200 |